به ندای وجدان خویش گوش دهیم




امّت‌هایی که شریعت [خدا را] ندارند کارهای شریعت را به طبیعت به جا می‌آورند.‏› —‏ رومیان ۲:‏۱۴.‏
  جوانی  در حالی که در ایستگاه مترو ایستاده بود به حملهٔ صرع دچار شد و روی ریل‌های مترو افتاد.‏ یکی از عابرین با دیدن این صحنه دختر کوچک خود را رها کرد و به کمک او شتافت.‏ او در حالی که قطار نزدیک می‌شد مرد مصروع را میان دو ریل قرار داد و بدن خود را روی او حائل کرد.‏ در همان لحظه قطار با صدای گوشخراشی بالای سر آنان توقف کرد.‏ شاید شما این مرد را قهرمان بخوانید،‏ اما ببینید خود او در این مورد چه می‌گوید:‏ «آن لحظه فقطمی‌خواستم به آن شخص کمک کنم.‏ این کار را صرفاً از روی دلسوزی انجام دادم نه برای این که قهرمان نامیده شوم.‏»
  شاید شما هم نمونهٔ چنین ازخودگذشتگی‌هایی را شنیده باشید.‏ مثلاً طی جنگ جهانی دوّم عده‌ای با به خطر انداختن جانشان همنوعان خود را از دست دشمنان ایشان مخفی می‌کردند.‏ این نوع‌دوستی را همچنین در شرح حال پولُس و ۲۷۵ مسافر کشتی‌ای که در سواحل جزیرهٔ مالتا نزدیک به سیسیل در هم شکست می‌توان مشاهده کرد.‏ پولُس نقل می‌کند که مردم آن جزیره به آن‌ها «کمال ملاطفت نمودند.‏» (‏ اَعمال ۲۷:‏۲۷–‏۲۸:‏۲)‏ نمونهٔ دیگر نوع‌دوستی شرح‌حال دختر بچه‌ای اسرائیلی در سوریهٔ باستان است.‏
 او اگرچه در آنجا به اسیری برده شده بود ولی لطفی عظیم در حق ارباب خود کرد.‏ البته،‏ در این مورد جان دخترک درخطر نیفتاد،‏ ولی از روی دلسوزی به ارباب آشوری خود کمک کرد.‏    
   ما در ‹ دورانی سخت› زندگی می‌کنیم؛‏ دورانی که بسیاری «بی‌مروت و متنفر از نیکویی» شده‌اند.‏ (‏ ۲تیموتاؤس ۳:‏۱-‏۳)‏ اما،‏ هنوز هم افراد بسیاری را می‌بینیم که با ایثارگری در راه رفاه دیگران از مال و جان خود مایه می‌گذارند.‏ شاید خود شما نیز مورد لطف چنین افرادی قرار گرفته باشید.‏ این را حقیقتاً می‌توان انسان‌دوستی خواند.‏
  این حس ازخودگذشتگی و انسان‌دوستی که در تمام قوم‌ها و نژادها دیده می‌شود،‏ به هیچ وجه با ادعای تکامل‌گرایان مبنی بر این که موجودات زنده به پیروی از قانون «بقای افضل‌ها و قوی‌ترها» یا همان «قانون جنگل» تکامل می‌یابند،‏ قابل توجیه نیست.‏ فرانسیس کالینز،‏ متخصص ژنتیک و از جمله کسانی که در پروژهٔ رمزگشایی ژنوم انسان (‏ دی.‏ اِن.‏ اِی)‏ در آمریکا شرکت داشته،‏ چنین می‌گوید:‏ «حس نوع‌دوستی در انسان برای تکامل‌گرایان مشکلی بزرگ به وجود آورده است.‏ چطور می‌توان ایثار و ازخودگذشتگی را به ژن‌هایی نسبت داد که فقط در جهت بقای خود تلاش می‌کنند.‏» کالینز همچنین می‌گوید:‏ «برخی از انسان‌ها با ایثارگری به کسانی کمک می‌کنند که نه از نظر قومی و نژادی با آنان وجه مشترکی دارند و نه از هیچ نظر دیگر.‏ .‏ .‏ .‏ چنین رفتارهایی را نمی‌توان با مدل‌هایی که بر مبنای تئوری داروین تعریف شده‌اند،‏ توجیه کرد.‏»
ندای وجدان
  دکتر کالینز به یکی از جنبه‌های نوع‌دوستی اشاره کرده،‏ می‌گوید:‏ «ندای وجدان به ما حکم می‌کند که حتی در مواقعی که هیچ نفع شخصی عایدمان نمی‌شود به یاری دیگران بشتابیم .‏
  پولُس رسول در نامهٔ خود به رومیان توضیح داد که از «حین آفرینش عالَم» گواه وجود خدا و خصوصیات نیک او از هیچ انسانی پنهان نبوده است.‏ به همین دلیل،‏ فردفرد ما نسبت به اَعمال خویش در مقابل خدا جوابگو هستیم.‏   متأسفانه در این دنیا بسیارند کسانی که خالق خود را انکار می‌کنند و راه فساد را در پیش می‌گیرند.‏ در حالی که خدا می‌خواهد به بندگانش بفهماند که به صلاح ایشان است که راه فساد را ترک کنند و طریق او را در پیش گیرند.‏ (‏ رومیان ۱:‏۲۲–‏۲:‏۶)‏ برای یهودیان دوران باستان این امر کاملاً محرز بود،‏ زیرا یَهُوَه خدا خواستِ خود را به صورت یک سری قوانین مکتوب در اختیار آنان گذاشته بود.‏ اما،‏ حتی برای کسانی که کلام مکتوب خدا را در اختیار ندارند هیچ بهانه‌ای وجود ندارد که خدا را انکار کنند.‏ —‏ رومیان ۲:‏۸-‏۱۳؛‏ ۳:‏۲.‏
 آیا به راستی می‌توان توانایی تشخیص نیک و بد در سرشت انسان را به وجودی غیر از خدا نسبت داد؟‏ خیر،‏ یَهُوَه خداوند است که از طریق وجدان به ما قدرت داده است که عادلانه یا ناعادلانه بودن امری را تشخیص دهیم و مطابق آن عمل کنیم.‏ به این مثال توجه کنید:‏ یک بار چند بچهٔ کوچک برای تاب‌بازی صف کشیده بودند.‏ بچه‌ای از راه رسید و بدون توجه به دیگران روی تاب پرید.‏ بچه‌هایی که منتظر نوبت خود بودند به این عمل غیرمنصفانهٔ او اعتراض کردند.‏ چگونه است که حتی بچه‌های کوچک تشخیص می‌دهند که چه کاری منصفانه و چه کاری غیرمنصفانه است؟‏ این امر به دلیل حس تشخیص نیک و بد در آن‌هاست.‏ پولُس نوشت:‏ «هر گاه امّت‌هایی که شریعت ندارند کارهای شریعت را به طبیعت به جا آرند .‏ .‏ .‏ برای خود شریعت هستند.‏» پولُس با استفاده از لفظ «هر گاه» نشان می‌دهد که بسیار معمول است مردم مطابق احکام خدا رفتار کنند.‏ این که انسان‌ها ‹کارهای شریعت را به طبیعت به جا می‌آورند› مبین این مطلب است که ندایی که از باطنشان آن‌ها را هدایت می‌کند هماهنگ با همان فرامینی است که یَهُوَه در کتاب مقدّس به انسان حکم کرده است.‏
  این تمایل باطنی انسان منحصر به مردم یک قوم و منطقهٔ خاص نیست.‏ یکی از استادان دانشگاه کمبریج به این نکته اشاره می‌کند که چه در نظر بابِلیان و مصریان و یونانیان باستان و چه از دیدگاه بومیان استرالیا و سرخپوستان آمریکا اَعمالی همچون «ستمگری،‏ قتل،‏ خیانت و تقلّب ناپسند و کارهایی همچون محبت به سالمندان و کمک به کودکان و ضعفا  همواره پسندیده بوده است.‏»  
وجدان ما چگونه عمل می‌کند؟‏
  کتاب مقدّس نشان می‌دهد که وجدان نوعی توانایی در وجود ماست که اَعمالمان را نظاره و ارزیابی می‌کند.‏ وجدان ندایی است باطنی که به ما می‌گوید چه کاری درست و چه کاری نادرست است.‏ پولُس نیز به این ندای باطنی اشاره نموده،‏ گفت:‏ «ضمیر من در روح‌القدس مرا شاهد است.‏» (‏ رومیان ۹:‏۱)‏ اغلب،‏ پیش از آن که به عملی دست بزنیم این ندای درونی به ما می‌گوید که آیا آن عمل از لحاظ عرف و اخلاق بجاست یا نابجا.‏ ندای وجدان همچنین می‌تواند از پیش به ما بگوید که اگر به عملی دست بزنیم چه احساسی خواهیم داشت.‏
  اما،‏ آیا همیشه می‌توان به ندای وجدان خویش اعتماد کرد؟‏ اگرچه عکس‌العمل نشان دادن به ندای وجدان بسیار اهمیت دارد.
وجدان خود را اصلاح کنیم
  کتاب مقدّس نشان می‌دهد که از برخی لحاظ یَهُوَه خداوند برای همهٔ ما در حکم پدر است.‏ (‏ اِشَعْیا ۶۴:‏۸)‏ مسیحیان وفادار،‏ چه آتیهٔ آسمانی در انتظارشان باشد چه آتیهٔ زندگی در بهشت روی زمین،‏ می‌توانند او را پدر خطاب کنند ،‏ متّیٰ ۶:‏۹)‏ ما باید تا آنجا که می‌توانیم به پدر آسمانی خود نزدیک شویم و سعی کنیم دیدگاه‌ها و معیارهای او را دریابیم.‏ (‏ یعقوب ۴:‏۸)‏ متأسفانه بسیارند کسانی که نمی‌خواهند مطابق معیارهای خدا رفتار کنند.‏  
   امروزه  کل کتاب مقدّس  در اختیار ماست و از طریق آن دقیقاً می‌توانیم با افکار و احساسات پدر آسمانی‌مان آشنا شویم؛‏ پی ببریم چه چیزی را می‌پسندد و چه چیزی را منع کرده است.‏ هر چه بیشتر در کلام خدا تعمّق کنیم،‏ به او نزدیک‌تر و در نتیجه به او شبیه‌تر می‌گردیم.‏ بدین ترتیب آنچه وجدانمان به ما می‌گوید مطابق افکار پدر آسمانی‌مان و هماهنگ با ارادهٔ او خواهد بود.‏ —‏ اَفَسُسیان ۵:‏۱-‏۵.‏
  حال در مورد تأثیر محیط بر وجدان چه می‌توان گفت؟‏ ما ممکن است تحت تأثیر عقاید و اَعمال خانواده و اقوام و همچنین جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم قرار گرفته باشیم.‏ در نتیجه ندای وجدانمان مطابق افکار و سخنان نادرست اطرافیانمان خواهد بود،‏ نه هماهنگ با کلام خدا.‏ واضح است که ما گذشتهٔ خود را نمی‌توانیم تغییر دهیم،‏ اما همنشینان و محیط خود را می‌توانیم تغییر دهیم.‏ می‌توانیم همنشینان و محیطی را برگزینیم که تأثیر مساعد بر وجدانمان دارد.‏ قدمی اساسی در این راه همنشینی با مسیحیانی است که سالیان سال تلاش کرده‌اند همچون پدر آسمانی‌مان رفتار کنند.‏ حضور در جلسات مسیحی و مصاحبت با این گونه مسیحیان قبل و بعد از جلسات موقعیت مناسبی برای این منظور است.‏ به این شکل می‌توانیم ببینیم چگونه افکار و اَعمالشان و همچنین وجدانشان منعکس‌کنندهٔ دیدگاه‌ها و راه‌های خداست.‏ به این طریق با گذشت زمان یاد می‌گیریم وجدانمان را هماهنگ با اصول کتاب مقدّس تنظیم کرده،‏ بهتر شخصیت آفریدگار خود را انعکاس دهیم.‏ وقتی ندای باطن خود را با اصول پدر آسمانی‌مان هماهنگ می‌کنیم و خود را در معرض تأثیر سازندهٔ همنشینی با برادران و خواهرانمان قرار می‌دهیم،‏ وجدانمان بهتر ما را راهنمایی می‌کند و بیشتر تمایل پیدا می‌کنیم به راهنمایی‌های آن گوش دهیم.‏ —‏ اِشَعْیا ۳۰:‏۲۱. پاینده باشید‏
   



نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

نگاهی دوباره به شخصیت مریم مجدلیه

پادشاهی خدا چیست ؟

ناصره ، شهری واقعی